ابتدا کمی در مورد سابقه خود در زمینه تناسب اندام به ما بگویید. آیا قبل از اینکه وارد یوگا شوید، انواع دیگری از تناسب اندام انجام می دادید؟ قبل از شروع یوگا چقدر تناسب اندام داشتید؟
به اندازه کافی خنده دار، من در PE رده پایین در مدرسه بودم. یکی از آنهایی بود که معلم وانمود میکند که ست پایینی وجود ندارد، اما یکی از بچههای ورزشکارتر آنجا نبود. بنابراین واقعاً من خیلی ورزشکار، ژیمناستیک یا حتی تناسب اندام نبودم. دویدن را دوست داشتم. مادرم مرا مجبور میکرد گاهی اوقات با او دویدن صبح زود انجام دهم. اما عمدتا من یک سیب زمینی کاناپه بودم.
من یوگا را در 18 سالگی شروع کردم زیرا ناآرام و بی قرار بودم و می خواستم ببینم آیا یوگا چیزی است که من انجام می دهم. ظاهراً بود. من در آن خوب بودم. من به طور طبیعی به دلیل کم تحرکی منعطف و به دلیل سن بی باک بودم!
تقریباً در این زمان تصمیم گرفتم که می خواهم در RAF پرستار شوم. بنابراین من نیز تمرین را در یک باشگاه شروع کردم. این یک چرخش بزرگ از عدم تناسب اندام به فشار آوردن شدید خودم در بین شیفت های مراقبت بود. من برای تعادل به یوگا نیاز داشتم.
من شروع به جستجوی کلاس یوگا کردم که کمتر مبتنی بر تناسب اندام و بیشتر یوگا واقعی باشد. من یک کلاس در یک دیوار کوهنوردی محلی پیدا کردم و هی پرستو. معنویت با کشش ملاقات می کند.
من هرگز آگاهانه تصمیم نگرفتم که معلم شوم. در دانشگاه، نویسندگی خلاق و ادبیات انگلیسی را با هدف انتشار بیشتر داستانهای کوتاه و معلم شدن خواندم. سپس در مدارسی پیرامون آموزش عالی و گواهینامه تحصیلات تکمیلی ام در آموزش و پرورش فعالیت هایی انجام دادم.
دنیای تدریس مملو از استرس است و به راحتی می تواند شما را به عنوان یک کارآموز تحت فشار قرار دهد. من بعد از چند هفته بد بهویژه بلیط هندوستان را رزرو کردم. من هرگز سفر نکرده بودم واقعاً خیلی ترسیده بودم. معلم یوگا من (پنج سال در آن زمان) به من گفت که آموزش معلم یوگا را راهی برای پر کردن زمان و راحت کردن خودم در سفر در نظر بگیرم. من هم همین کار را کردم.
مستانه به کسی تعلیم می دهد! بعد از آموزش، در آگوندا در کنار ساحل زندگی کردم. سعادت بود. من چند دوست نپالی پیدا کردم که یک بار داشتند و کار را با غذا و آبجو عوض می کردند!
یک شب در حالی که داشتم کمک می کردم با یک زوج در مورد یوگا صحبت کردم. آنها می خواستند آن را امتحان کنند اما مطمئن نبودند از کجا شروع کنند. آگوندا یک امتداد ۲ کیلومتری از کلبههای ساحلی، رستورانها و مدارس یوگا است، بنابراین گفتم خودتان را انتخاب کنید. هنوز مردد بودند. من عادت بسیار بدی به ارائه چیزهایی دارم، بنابراین قبل از اینکه بدانم آنها را به تمرین ساعت 7 صبح خود در ساحل دعوت کردم (با توجه به اینکه چقدر آبجو مصرف کردیم، جاه طلبانه بود).
در کمال تعجب آمدند. کلبهام را باز کردم و حدود صد یاردی پایین آمدم و به نوعی با آن رفتم. من هرگز پولی نگرفتم - همه چیز برای آزمایش و دیدن اینکه چه اتفاقی می افتد بود. به نظر می رسد من در آن بسیار خوب بودم.
معلم من از مدرسه یوگا، Jaggi، گفت که من در نهایت تدریس خواهم کرد. با او دعوا کرده بودم و میگفتم هرگز این کار را نمیکنم. من اشتباه میکردم.
تمرین اولیه من 200 ساعت بود، سپس 300 ساعت دیگر را در نپال تکمیل کردم و از آن زمان متوقف نشده ام. من فکر میکنم که آموزش در مورد ارزیابی مجدد مهارتهای خود، تأمل و بهبود مستمر است. تمرین من در طول هفت سال گذشته به شدت تغییر کرده است. آموزش هرگز متوقف نمی شود.
هاتا همیشه اولین عشق من بود. ساختار ارائه می دهد و بر تنفس تمرکز می کند و به شما زمان می دهد تا وضعیت ها را بررسی کنید. حدس میزنم آنچه اکنون آموزش میدهم، هاتا است با احساسی تجسمیافتهتر و شخصیتر به آن. احتمالاً از آنچه کلاس های اصلی من به نظر می رسید بیشتر است اما با آنچه که من احساس می کنم یوگا می تواند هم برای ذهن و هم برای بدن انجام دهد سازگارتر است.
خوب، این نام از گروهی از لندنیهایی که در گوا تدریس میکردم، آمده است. آنها به من گفتند که من 'شمال شمالی' هستم. فکر می کنم اهل لنکاوی بودن و رفتن به کامبریا گویش جالبی به من داده است. مثل بازاریابی فوری بود. من آن خانم خالکوبی شده شمالی در ساحل شدم!
وقتی به کندال برگشتم فقط با آن دویدم. فکر می کنم نشان دهنده من و سبک ساده صحبت کردن من است. ما اکنون معلمانی از سراسر کشور داریم، بنابراین کمی به PNY تبدیل شده است.
برای من، PNY همیشه یک جامعه خاکی، زمینی و دوست داشتنی خواهد بود. ما چیزی ساختهایم که همه سنین، تواناییها را در بر میگیرد و از فرم پیروی نمیکند. خیلی خاص است
من در سنین ابتدایی تا اواخر دهه 70 تدریس کرده ام. مرد و زن. اکثراً ما افرادی را داریم که به دنبال بخشی از عادی بودن در دنیای یوگا هستند. ما شیک نیستیم ما روی زمین هستیم.
من عاشق تحقیق در مورد عادات شما هستم. چیزهایی را که شاید نمیخواهید در خودتان تشخیص دهید به چشم میخورد، اما وقتی این کار را انجام میدهید، محیط خود و واکنشهایتان را خیلی بیشتر درک میکنید.
یکی از بزرگترین چیزها توانایی من در تنظیم است. من سرم داغ است و می توانم به استرس خیلی بد پاسخ دهم. چند سال پیش تشخیص داده شد که من مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس هستم که یک بیماری پاسخ به استرس است. یوگا به من کمک کرد تا پاسخهایم را تنظیم کنم تا به استرسها بهتر پاسخ دهم و چوب را لمس کنم، عود نکردهام. از نظر ذهنی کارهایی را انجام داده ام که هرگز فکر نمی کردم ممکن است و کمتر از زندگی می ترسم! من همه اینها را به یوگا نسبت می دهم.
اصلا. من فکر می کنم این یک طرز فکر واقعا ناسالم است که در مورد غذا 'سخت' باشیم. در عوض، تا جایی که امکان دارد، وعده های غذایی خود را افزایش می دهم. به عنوان مثال برای صبحانه ممکن است فرنی درست کنم، برای افزایش سطح آن می توانم آن را با آب درست کنم، زغال اخته و دارچین را اضافه کنم و یک اسموتی سبز درست کنم تا داخل آن برود.
من در حال حاضر در حال مطالعه دوره تغذیه دقیق هستم. همه چیز در مورد این است که مطمئن شویم به درستی به خودمان سوخت می دهیم تا کارهای باورنکردنی انجام دهیم و یاد بگیریم که به جای محدود کردن نحوه و آنچه می خوریم عاشق غذاهای متنوع باشیم.
دویدن در آبشار، شنا در آب سرد، جریان حیوانات و اخیراً فوتبال!
با یوگا، هدف ایجاد حس آرامش است. برای تنظیم سیستم عصبی و کمک به شما در جهت یابی موثر زندگی. میتوانید سبکهای نرمتر یا قویتر را انتخاب کنید و هر فعالیتی را تحسین میکند. این در مورد دادن ابزارهایی برای یافتن آن لحظات آرامش است.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آموزش هانا، به وب سایت او به آدرس مراجعه کنید https://www.propernorthernyoga.com/